کد مطلب:276102
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:385
نوید وصل
به من ز یار سفر كرده ام خبر نرسید
شب فراق دراز آمد و سحر نرسید
ز هجر یار دلم خون و سینه ام سوزان
چه شد، كه این شب هجران دل به سر نرسید
سر شك دیده من صبح و شام می بارد
هنوز لحظه دیدار چشم تر نرسید
ندایی از لب یعقوب روزگار رسید
كه كور گشتم و از یوسفم خبر نرسید
به كودكان یتیم و به مادران غمین
نه از پدر خبری، نامه از پسر نرسید
به تلخی غم هجر تو خو گرفتم و حیف
نوید وصل تو شیرین تر از شكر نرسید
بگفت هاشمی بینوا به سوز و نوا
هزار ناله ما را یكی اثر نرسید